ماهان و ملیکاماهان و ملیکا، تا این لحظه: 12 سال و 5 روز سن داره

ملوسک و عروسک

کارای جدید

نفسای مامان با اینکه این روزها خیلی خیلی پر دردسر و بلا شدن اما با کارایی جدیدی که انجام میدن حسابی توجه همه رو به سمت خودشون جلب میکنن ماهانم خیلی عجوله و میخواد هر کاریو سریع انجام بده واسه همینم یا باید همش دنبالش باشم یا اینکه شاهد زمین خوردناش و در نهایت گریه کردنش باشم ملیکا آرومتره و کمتر خودشو تو خطر میندازه اما ماهانی تاچشم ازش برداری یا از تلویزیون بالا زده یا از مبل یا از دیوار راست ماهان و ملیکا بای بای کردن رو یاد گرفتن و این کارو خیلی بامزه و دیدنی انجام میدن ملیکا النگوهاشو خیلی دوست داره و وقتی بهش میگیم کو النگوهات با دستای کوچولوش اونا رو نشون میده و باهاشون بازی میکنه   ماه...
22 اسفند 1391

چهار دست وپا رفتن ماهان و ملیکا

چند روزی میشه که ماهانی و ملیکا دارن چهار دست و پا میرن از اونجایی که بچه ها نشسته به جلو حرکت میکردن همه میگفتن که دیگه چهار دست و پا نمیرن و راه می افتن اما بازم غافلگیرمون کردن با اینکه چند روز بیشتر نگذشته دارم حسابی کم میارم و به یه عالمه نیروی کمکی نیاز دارم اما چه نیرویی قویتر از لبخند شیرینشون که تمام خستگیمو از بین میبره                                              ...
21 اسفند 1391

بدون عنوان

بعد از یه غیبت طولانی بازم برگشتیم اینترنتمون قطع شده بود واسه همین خیلی وقته که نتونستم پست جدیدی واسه نی نی کوچولوهام بذارم از طرف دیگه گلکای من اونقدر شیطون شدن که فرصت هر کاریو از مامانی میگیرن حالا میخوام یه خلاصه از ده ماهکیشون بذارم. 9 ماهه که شدن بردمشون بهداشت خدارو شکر همه چیزشون نرمال بود نکته جالب این بود که دخملی از داداشی جلو زده بود و نیم کیلویی بیشتر بود از اون جالبتر این بود که همیشه فکر میکردم ماهانی از ملیکا بلندتره واسه همین کارمند بهداشت محبور شد تا دو بار قدشونو اندازه بگیره تا من مطمئن بشم اما دیدم با اینکه به نظر نمیاد ولی کاملا هم اندازه هستند یعنی 77 سانت. ماه قبلی کاملا از چهار دست و پا رفتن بچه ها نا...
11 اسفند 1391

آرایشگاه ماهان

موهای ماهانی حسابی بلند و نامنظم شده بود تصمیم گرفتیم که به آرایشگاه ببریمش ولی خیلی نگران عکس العملش بودم واسه همین به آرایشگاه تخصصی کودک لبخند بردیمش تا شایدبا توجه به تجربه ای که دارن بتونن راحتتر موهاشو کوتاه کنن .برخلاف تمامی تصوراتم ماهان از اونجا خیلی خوشش اومده بود و تا نوبتش بشه حسابی ماشین سواری کرد     ماهان به قدری سرگرم شده بود که خیلی راحت اجازه داد آقای آرایشگر پایین موهاشو با ماشین بزنه   بعد از اینکه ماشین کردن موهاش تمام شد نوبت به کوتاه کردن روی موهاش رسید   دیگه چیزی  به پایان کوتاهی موهاش نمونده بود که آقا ماهان شروع به نق زدن کرد و&nbs...
10 اسفند 1391
1